118 episodes

مولود

رادیو پس‪ا‬ Adel Jafari

    • Arts

مولود

    نباشد

    نباشد

    • 2 min
    نرود

    نرود

    • 1 min
    هوس است

    هوس است

    حال دل با تو گفتنم هوس است
    خبر دل شنفتنم هوس است
    طمع خام بین که قصه فاش
    از رقیبان نهفتنم هوس است
    شب قدری چنین عزیز شریف
    با تو تا روز خفتنم هوس است
    وه که دردانه‌ای چنین نازک
    در شب تار سفتنم هوس است
    ای صبا امشبم مدد فرمای
    که سحرگه شکفتنم هوس است
    از برای شرف به نوک مژه
    خاک راه تو رفتنم هوس است
    همچو حافظ به رغم مدعیان
    شعر رندانه گفتنم هوس است

    • 1 min
    دوست

    دوست

    مرحبا اي پیک مشتاقان بده پیغام دوست
    تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست

    واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس
    طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست

    زلف او دام است و خالش دانه ان دام و من
    بر امید دانه‌اي افتاده‌ام در دام دوست

    سر ز مستی برنگیرد تا به صبح روز حشر
    هر که چون من در ازل یک جرعه خورد از جام دوست

    بس نگویم شمه‌اي از شرح شوق خود از آنک
    دردسر باشد نمودن بیش از این ابرام دوست

    گر دهد دستم کشم در دیده هم چون توتیا
    خاک راهی کان مشرف گردد از اقدام دوست

    میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق
    ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست

    حافظ اندر درد او می‌سوز و بی‌درمان بساز
    زان که درمانی ندارد درد بی‌آرام دوست

    • 3 min
    دلبری

    دلبری

    شاهدان گر دلبری زین سان کنند
    زاهدان را رخنه در ایمان کنند

    هر کجا ان شاخ نرگس بشکفد
    گلرخانش دیده نرگسدان کنند

    اي جوان سروقد گویی ببر
    پیش از ان کز قامتت چوگان کنند

    عاشقان را بر سرخود حکم نیست
    هر چه فرمان تو باشد ان کنند

    پیش چشمم کمتر است از قطره‌اي
    این حکایت‌ها که از طوفان کنند

    یار ما چون گیرد آغاز سماع
    قدسیان بر عرش دست افشان کنند

    مردم چشمم به خون آغشته شد
    در کجا این ستم بر انسان کنند

    خوش برآ با غصه اي دل کاهل راز
    عیش خوش در بوته هجران کنند

    سر مکش حافظ ز آه نیم شب
    تا چو صبحت آینه رخشان کنند

    • 1 min
    خرم

    خرم

    خـرم ان روز کـز ایـــن منـزل ویـران بــروم

    آسان جان طلبــم و از پـی جـانان بــــروم

    گـر چــه دانم که بــه جایی نبـرد راه غریب

    مـن به بوی ســـر ان زلف پریشان بـــروم

    دلــم از وحشت زندان سکـندر بگـــرفت

    رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم

    چون صبا با تن بیمار و دل بـی‌طاقت

    بـــه هـــــواداری ان سرو خرامان بـــروم

    در ره او چــــو قلـم گـــر به سرم باید رفت

    بـا دل زخـــم کـــش و دیـده گـریان بــروم

    نـذر کـردم گـر از این غـــم به درآیــم روزی

    تا در میکده شادان و غـزل خــــوان بـــــروم

    • 1 min

Top Podcasts In Arts

Fresh Air
NPR
The Moth
The Moth
99% Invisible
Roman Mars
Glad We Had This Chat with Caroline Hirons
Wall to Wall Media
The Magnus Archives
Rusty Quill
The Recipe with Kenji and Deb
Deb Perelman & J. Kenji López-Alt

You Might Also Like